نگاهی به مجموعه فرهنگی هنری دیدی
۱۳۹۶/۷/۲۰مجموعه فرهنگی هنری "دیدی" اردیبهشت 1395 در فضایی به مساحت حدود 3200 متر مربع با سرمایه گذاری بخش خصوصی و مدیریت "علی توسلی" مجموعه دار، در شهر ایزدشهر و در سواحل زیبای دریای خزر در مازندران همیشه سبز و زیبا و در مجاورت مجتمع مسکونی دلکده، با حضور وزیر ارشاد افتتاح شد. موزه و مجموعه بزرگ "دیدی" شامل خانه کتاب، مرکز خرید، کافی شاپ و رستوران است که با معماری و فضایی مدرن و زیبا بنا شده است و اکنون با نگهداری مجموعه ای بیش از 1800 اثر ارزشمند هنرمندان معاصر ایران، موزه ای شاخص در کشور محسوب می شود.
ایزدشهر از دوران پیش از انقلاب در مجاورت مرکز تفریحی کارکنان شرکت نفت بود و در طی سالها همین مسئله باعث شده است تا یکی از متخصصان شرکت نفت در زمینی به مساحت سه هزارودویست متر یکی از بزرگترین موزههای هنر معاصر ایران را با هزینهی شخصی خود تأسیس کند.
علی توسلی (متولد ١١ دی ١٣٢٣، اصفهان) در بازار هنر ایران از سالهای ۱۳۵۱ به عنوان خریدار حضوری فعال داشته است. گردآوری ۶۰۰ اثر هنر معاصر ایران از هنرمندان اغلب زنده و فعال نتیجهی سالها بررسی و علاقهی وی به هنر است.
و اما گفت و گویی با علی توسلی:
علی توسلی در پاسخ به اولین سوال که چه شد این موزه را تأسیس کردید و دلیل انتخاب این مکان برای چه بود؟ میگوید:
سال ١٣٤٢ سال اول ورودم به دانشکده نفت بود. برای سفر به کمپ محمودآباد قرعهکشی کردند. ٢٠ نفر برنده شدند و ما برای اولینبار دریای خزر را دیدیم. با هواپیما به تهران آمدیم و بعد به شمال کشور رفتیم.
از سال ١٣٥٤ ویلایی در آکامشهر در شهر فعلی ایزدشهر خریدم و تقریبا هر هفته به ایزدشهر میآمدم . بعد از پایان جنگ با عراق، قسمتی از ملکی را برحسب تصادف از دوستی که الان مرحوم شده، خریدم و مجتمع ١٣٠واحدی ((دلکده)) را ساختم. بیشتر هم شرکت نفتیها به آنجا میآمدند. برای ساخت دلکده خیلی زحمت کشیدم و میشود گفت از هیچ به وجود آمد. سال ١٣٧٥ دلکده تکمیل شد؛
کنار دلکده زمینی بود که رها کرده بودم. دلکده هم پروژه سودآوری نبود. تا اینکه حدود سال ٨٤ زمزمه میشد قرار است مؤسسه ((کریستیز)) در دوبی حراج بگذارد. من از همان سالهای ١٩٧٢ تا ١٩٧٥ که هفتهای چند روز در سواحل جنوب خلیجفارس رفتوآمد میکردم، از دوبی و شهرهای اطرافش بدم میآمد. سعی میکردم شبها در بحرین بخوابم. انگلیسیها در بحرین بودند و وضعیت از دوبی و کویت بهتر بود. این ساختمانها همه در فضایی مصنوعی بدون هیچگونه فرهنگی ساخته شده بود. وقتی دیدم قرار است حراج کریستیز برگزار شود، گفتم کشوری با این قدمت و امکانات و جایی مثل طبیعت شمال چرا نباید مرکز هنری خوب داشته باشد؟!
به دو دلیل شمال را انتخاب کردم؛ اول اینکه آنجا زمین داشتم. همیشه در ذهنم بود که چطور جنوب فرانسه، ایتالیا و اسپانیا، همه جاهایی که ((ریزورت)) نامیده میشود و امکانات تفریحی دارد، اینقدر شلوغ و مملو از مراکز خرید است؟ دیدم غرب و شرق فکر درستی دارند. مردم وقتی مدتی به مسافرت میروند مدام در حال شناکردن نیستند! بیشتر وقت بیکار هستند و میخواهند جایی باشد که غذایی بخورند، یا چیزی تماشا یا خرید کنند. وقت آزاد این مردم خیلی زیاد است.
در شهری مانند تهران با این ترافیک اگر بخواهید از نقطهای به نقطه دیگر بروید، مدتها زمان نیاز است و باید برنامهریزی کنید. اگر آمار بگیرید مگر در روز چند نفر در تهران از موزهها بازدید میکنند؟ دلیل اصلی ترافیک و نبود وقت است. در شمال کشور مردم میتوانند به فاصله نیم ساعت به هر کجا میخواهند بروند و دیدن کنند.
دلیل اینکه در کنار موزه، رستوران، کافیشاپ و خانه کتاب ساختهام، این است که چند کار را میتوانند در یک مکان انجام دهند. آمار گردشگری ایران بسیار جالب است. سالانه حدود ٢٢ میلیون نفر به مازندران سفر میکنند. اگر از این تعداد ١٠ درصد را جذب کنید، کارتان را انجام دادهاید و این اتفاقی است که خواهد افتاد منتها نمیدانم چه کسی میتواند آنجا را بهدرستی اداره کند. موزه از شیشه ساخته شده و میتوانید از همهجا دریا، شالی، جنگل و کوه را ببینید؛ زیباییای که در اروپا هم نمیبینید. شمال این موزه دریا و جنوبش بزرگراه، شالی، جنگل و کوه است.
معماری این موزه خیلی بلندپروازانه است. فضای داخلش ((گرانپاله)) پاریس را تداعی میکند. سازه هرمیشکل بیرون شبیه ((لوور)) است. این شبیهسازی آگاهانه بوده؟
به طور قطع آگاهانه بوده. رئیس گروه مشاورانمان آقای دکترمحمدرضا حافظی و مهندسین مشاور طرح و تکوین در طراحی و ساخت برج میلاد هم همکاری کردهاند. گروه ایشان طراح ما هستند. به ایشان اشاره کردم که میخواهم موزه بسازم، گفتم میخواهم ارتفاع هر طبقه شش متر باشد. این ارتفاع ایشان را به شک انداخته بود. گفتم میخواهم اینجا ((شاپینگسنتر)) باشد، اما خودم میدانستم میخواهم یک طبقه آن موزه گالری شود، بههمیندلیل گفتم یک سالن کنفرانس هم داشته باشد. به جز دو، سه نفر از دوستان نزدیکم کسی باور نمیکرد میخواهم این کار را انجام دهم.
علت انتخاب نام موزه چیست؟
مجموعهای به نام دلکده ساختهام که همه خیابانهای این مجموعه با ((دل)) شروع میشود. کنار منزلم هم ((ناز دلکده)) است. وقتی پروژه را شروع کردم، میخواستم روی کارگاه نامی بگذارم. فکر کردم بگذارم ((دلبر دلکده)) که به انگلیسی DD میشود؛ گفتم ((دیدی)) به معنای دیدن است و اسم پروژه را ((دیدی)) گذاشتم، به همینسادگی. دیدی به معنای تماشاکردن است. قبل از انقلاب ارگان تلویزیون، ((تماشا) بود و بعد نامش به ((سروش)) تبدیل شد. دیدی هم یعنی دیدن.
آنچه در مواجهه با موزه گالری شما به چشم میخورد، این است که مخاطب محروم از تجربه زیباشناسانه هنر مدرن که احتمالا تا حالا به یک گالری قدم نگذاشته، وارد فضایی میشود که فراتر از انتظارات ذهنی و فرهنگیاش است... .
ما در کشوری زندگی میکنیم که دو، سه خاصیت دارد؛ یکی نسل جوان تحصیلکرده، دوم تنوع فرهنگی و سوم انبوه هنرمند. وقتی این سه مورد را داشته باشیم، بهزودی مردم با گالری و موزه مأنوس میشوند. صفت چشموهمچشمی مذموم است اما بعضی جاها میتواند منجر به آموزش کارهایی شود. اینهمه شاعر چطور به وجود آمدهاند؟ نمیتوانستند نقاشی بکشند، شعر گفتند. الان هنر پیشرفت کرده و میتوانند از طریق آن اسم و رسم داشته و درآمد کسب کنند. متولدان دهه ٦٠ به بعد، استعدادهای خوبی دارند. مطالعات در فضای مجازی کمک میکند خیلی از اتفاقها و جریانهای روز هنر دنیا را ببینند. تقلید هم هیچ ایرادی ندارد. همه مجسمهسازان دنیا حیوان میسازند، خوب بالاخره از روی دست هم یاد گرفتهاند و شما نمیتوانید بگویید از هم تقلید میکنند. کسانی که فکر و اندیشه دارند، کپیکاری نمیکنند و کار جدید ارائه میدهند.
درباره نحوه چیدمان آثار این موزه گالری بگویید... .
مدتها در این فکربودم که نصب تابلوها چگونه باشد. گالریهای گلستان و هما، آقای تورج رستمی را به من معرفی کردند که با همکاری ایشان چگونگی نصب تابلوها به نحوی که میبینید، انجام شد. مردم از بین این تابلوها رد میشوند و تماشا میکنند. هر طبقه سههزار و ٢٠٠ متر مساحت دارد.
واقعیت این است که من خیلی جاها را در اروپا دیدهام؛ هفت، هشت کشور که درگیر هنر هستند. از آنها ایده گرفته بودم، اما این الگو خودساخته است.
فضای فکری و فرهنگی آن منطقه چگونه است؟ با هنرمندان مازندران ارتباطی دارید؟
اتفاقا چندی پیش به خانم گلستان میگفتم فکر میکردم فقط یکی، دو هنرمند مثل احمد نصراللهی و رضا یحیایی در مازندران زندگی میکنند. اما در دو، سه سال گذشته متوجه شدم در مازندران چقدر آرتیست و چقدر استعدادهای نهفته هست... از این اتفاق لذت بردم و تشویقشان میکنم که آثارشان را به صورت رایگان در این مکان به فروش برسانند.
همه قسمتها متعلق به بخش خصوصی است؟
بله
حاصل جمع رابطه بین قدرت تولیدکننده و منفعت سرمایهدار را مثبت میدانید؟
ببینید، معتقدم سرمایهای را که داریم، باید در همین مملکت خرج کنیم. شمال ایتالیا را صنعتگران و سرمایهدارها درست کردند. حتی دوره رنسانس خانواده مدیچی به میکل آنژ پول میداد تا مجسمه بسازد. اگر این کارها انجام نمیشد، این آثار به وجود نمیآمد. من در همین منطقهای که موزه گالری در آن است، مدرسه - ورزشگاه هم ساختهام. دوستهای خوبی هم دارم که بعضیهایشان از این قبیل کارها میکنند... . به این هم اشاره کنم که یکی از بخشهای مهم این مرکز فرهنگی، خانه کتاب آن است. در شعاع ٧٠، ٨٠کیلومتری موزه گالری، کلی دانشگاه و مؤسسات علمی از دانشگاه نوشیروانی بابل گرفته تا جاهای دیگر هست. اطراف نور دانشگاه آزاد و دانشگاه بابلسر قرار دارد. مردم هم به جای اینکه به منزل همدیگر بروند، از اینجا کتاب میخرند و از این مکان استفاده می کنند!
و در ادامه عکس هایی از این مجموعه فرهنگی هنری
باسلام وخداقوت جانانه خدمت مدیریت محترم مجموعه وزین ومفرح DD(دلبر دلکده) از زحمات بی شائبه شما و کلیه گرامیان تلاشگر و هنرمند، کمال تشکر را دارم.. توفیق روزافزون رفیق راهتان باد